۱۶ متفکر بزرگ جهان درباره هدف از زندگی چه میگویند؟
هدف از زندگی چیست؟ یادم میآید، این سؤال را وقتی همهی خانواده دور هم شام میخوردیم، خواهرم از پدر پرسید و فکر میکنید پدرم در جواب چه گفت؟ «چرا همچین سؤال سختی میپرسی؟» بله! این هوشمندانهترین جوابی بود که شاید پدرم میتوانست در پاسخ به پرسشی بدهد که خودش هم دقیقا جوابش را نمیدانست!
این پرسش و هزاران پرسش دیگر دربارهی هدف از زندگی ممکن است ذهن شما، من یا هر کس دیگری را به خودش مشغول کند. چرا اینجاییم؟ ماهیت زندگی چیست، پول در آوردن و پول خرج کردن؟ چرا ۱۵-۱۶ سال از عمرمان را صرف درس خواندن میکنیم، حدود ۸۰۰۰۰ ساعت کار میکنیم و در نهایت چرا تولید مثل میکنیم و چرا بعد از ما نسل بعدی و نسل بعدترش هم همین کار را ادامه میدهند و این روند همچنان ادامه دارد؟ اگر دلیل هیچکدام از اینها را نمیدانیم، پس چرا انجامشان میدهیم؟
باید هدف بزرگتر و ارزشمندتری وجود داشته باشد. با من موافق نیستید؟
برای رسیدن به پاسخ مناسبتر به سؤال «هدف از زندگی چیست؟» و رفع ابهامات بیشتر دربارهی این سؤال با ما و این نوشته همراه باشید. قصد داریم پاسخ ۱۶ نفر از کسانی را که به این پرسش پاسخ گفتهاند و به نظر میرسد هدف از زندگی خود را یافتهاند، با هم بخوانیم. از تمام این افراد فقط یک سؤال پرسیده شده: «هدف از زندگی چیست؟» و باید اعتراف کنم که بسیاری از پاسخها فراتر از یک جواب هستند. دوستان عزیزم توصیه میکنم جواب لومینیتا را با دقت بخوانید، من هنوز هم هر بار جوابش را میخوانم به شدت تحت تأثیر قرار میگیرم.
۱. دالایی لاما (The Dalai Lama)
«شادبودن، هدف واقعی زندگی است.»
قدیسی به نام دالایی لاما، با نام تنزین جیاتسو، در حال حاضر رهبر بوداییان تبت است. دالایی لاما در واقع لقبی است که به رهبران بوداییان داده میشود، تنزین جیاتسو یک طبیب روح است و پیام همیشگیاش صلح و شفقت برای تمام مردم دنیاست.
«من معتقدم هدف واقعی زندگی، شاد بودن است. هستهی وجودی ما قناعت است و من با توجه به تجربهی ناچیزم دریافتهام، هر چه بیشتر به خوشحالی دیگران توجه کنیم، احساس خوبتری درونمان ایجاد میشود. حس محبت به دیگران خودبهخود ذهن را آرام میکند و ترس و ناامنی از شما دور میشود و این احساس به شما قدرت میدهد با هر گونه مانعی که با آن روبهرو میشوید، مقابله کنید و این منشأ اصلی موفقیت در زندگی است، چون ما تنها موجودات روی زمین نیستیم. این اشتباه است که همهی آرزوهایمان در شادمانی خودمان خلاصه شود. البته نباید بیرون از خودمان به دنبال خوشحالی باشیم، این رمز گسترش آرامش درونی است.»
۲. استیو پاولینا (Steve Pavlina)
«هدف از زندگی، کشف و تجربه است.»
استیو پاولینا در ۱۹ سالگی در یک سلول انفرادی زندانی شد، ولی تصمیم گرفت به دنبال رشد شخصیتی خود برود. در نهایت، تبدیل به یکی از بزرگترین وبلاگنویسان موفق دنیا در زمینهی توسعهی فردی شد. اگر میخواهید سری به وبلاگ او بزنید توصیه میکنم حتما وقتتان را تنظیم کنید، چون محتوای وبلاگ او به شدت اعتیادآور است.
۳. بایرون کیتی (Byron Katie)
«برای درک بهتر اینکه هدف از زندگی چیست، باید بدانیم واقعا هدف از زندگی چه چیزی نیست.»
بایرون کیتی فردی به شدت افسرده بود که دست به خودکشی هم زده بود، اما زمانی که به درستی درک کرد چگونه میتواند زندگیاش را تغییر دهد، توانست به تمام رنجهایش غلبه کند. چیزی که او درک کرده بود این است: «زمانی که افکار بد را باور کنید، باعث ناراحتیتان میشوند، اما اگر به آنها اهمیت ندهید دیگر رنج نمیبرید. این یک فرآیند بسیار ساده و در عینحال بسیار قدرتمند است، اما مطمئن باشید، جواب میدهد! من به شدت توصیه میکنم که فقط «خوب» فکر کنید».
۴. کریس گیلبیو (Chris Guillebeau)
«هدف از زندگی، شاید یک جفت چکمه و گربهها باشند.»
جواب کریس شاید کمی عجیب باشد، اما تعجب نکنید، چون خودش هم آدم خاصی است. او نمونهی زنده و واقعی کسی است که میتواند به شما ثابت کند دلیلی ندارد، در زندگی از همان رویهای پیروی کنید که دیگران پیروی میکنند. لزومی ندارد مثل دیگران باشید. این مرد یاغی معتقد است اگر بخواهی، میتوانی اجازه ندهی هیچ عامل بیرونی تو را محدود کند و بال و پرت را ببندد. این مرد تمام کشور های دنیا را دیده است، هر ۱۹۳ کشور جهان را، پس طبیعی است که حداقل یکی دو راز دربارهی زندگی بداند. میتوانید ویدیو او به نام چکمهها و گربهها (boots and cats) را در یوتیوب ببینید.
۵. کریستی ماری شلدون (Christi Marie Sheldon)
«تنها هدف زندگی که میتواند ارضاکنندهی روح آدمی باشد، عشق است. اجازه بدهید آنچه روحتان را لبریز از شادمانی میکند راه را به شما نشان بدهد. این تمام کاری است که باید انجام بدهید؛ فرصتها را رهبری کنید!»
کریستی مهارت جالبی دارد. فقط کافی است به یک نفر نگاه کند تا بفهمد او هدفی در زندگیاش دارد یا نه. او یک انرژی درمانگر پیشرو و همینطور یک متخصص کشف و شهود است. رسالت او در این جهان فرستادن عشق و انرژی مثبت برای همهی انسانهاست!
۶. متیو سیلور (Matthew Silver)
«خداوند به ما قدرت تصمیمگیری و اراده داده است، اما باید از قلبمان برای یافتن آن استفاده کنیم.»
اگر روزی در شهر نیویورک مردی را دیدید که زیرپوشش را دور یک حیوان پیچیده و پرسه میزند، آهنگهای سرگرمکننده میسازد و به شما میگوید دم را غنیمت بشمارید، بدانید متیو را دیدهاید! او یک آرتیست خیابانی شناختهشده است، اما معمولا با یک دیوانه اشتباه گرفته میشود. به جرأت میتوان گفت، متیو که پیامآور عشق و زندگی کردن در لحظه و اکنون است در شهر شلوغ و بیدروپیکری مثل نیویورک از همه عاقلتر به حساب میآید.
۷. رالف اسمارت (Ralph Smart)
«باور دارم هدف از زندگی این است که به بهترین نسخهی خودمان تبدیل شویم.»
رالف کسی است که عمیقا در مفهوم زندگی غرق شده است و ما را تشویق میکند از تمامی تصورات و ادراکات فراتر برویم. او از طریق کانل یوتیوبش به نام اینفینیت واترز (Infinit Waters) به افراد کمک میکند تا بتوانند آگاهی خود را گسترش دهند و پتانسیل واقعی خود را به کار بیاندازند.
۸. پارکر هسر (Parker Heuser)
«هدف از زندگی کشف محیط اطرافتان است، کشف خودتان و آنچه آموختهاید. پیرو قلبتان و تکامل معنوی خود باشید.»
پارکر و دوستانش، الکسی، گمبل و مکس گاتفیلد، افراد پرانرژی در زندگی هستند! افراد زیادی در شبکههای اجتماعی از ویدیوهای ماجراجویانهی و پراشتیاق آنها برای سرگرمی الهام میگیرند. میتوانید ویدیوی «۳سال مسافرت در ۳ دقیقه» آنها را ببینید و لذت ببرید. این ویدیو حال شما را خوب میکند و سر شوقتان میآورد.
میخواهم کمی دربارهی پاسخ پارکر با شما صحبت کنم؛ دوستان عزیزم محیط اطرافتان را کشف کنید، دربارهی جهان بیاموزید، هر کشور دیگری را که میتوانید ببینید، دانش خود را با درک سازوکار ذهن و اینکه چگونه میتوانید توانایی ذهن و استعدادتان را بالاتر ببرید، گسترش دهید. خودتان را کشف کنید، ببینید به چه چیزهایی علاقه دارید؟ چه چیزی برایتان خوب است؟ بزرگترین تفریحتان چیست؟ آیا به معنای واقعی زنده هستید و زندگی میکنید؟ پیرو قلب خود باشید، کارهایی را انجام دهید که خوشحالتان میکند، روحتان را مثل یک پروانه پرواز دهید و مثل یک جسم شناور، احساس سبکی کنید و در نهایت با آگاهی حقیقی در پی تکامل معنوی خود باشید.
واقعیت انسان روح اوست، نه جسم مادیاش و زندگی که ما میشناسیم فقط یک گام به سوی تکامل معنوی بشری است؛ بنابراین هدف از زندگی این است که برای بهتر شدن هر کاری که میتوانیم انجام دهیم و در نهایت با آگاهی حقیقی خود را برای زندگی بعدی آماده کنیم.
۹. بری دونپورت (Barrie Davenport)
«هدف از زندگی، آگاهانه و عاشقانه زیستن در لحظه است، بیپروا عشق ورزیدن، همیشه آموختن و به دنبال ماجراجویی و رشد بودن و گسترش صلح و مهربانی در تمام طول مسیر زندگی.»
بری مشتاق کمک به افرادی است که میخواهند خودشان را پیدا کنند. او به آنها کمک میکند شور و اشتیاق بیشتری در زندگی داشته باشند. توصیههای عملی و کاربردی او به افراد کمک میکند، الهامبخش روح خود باشند و آنها را برای حرکت در مسیر مورد نظرشان هدایت میکند.
۱۰. گری واینرچوک (Gary Vaynerchuk)
«هدف از زندگی میراثی است که مثل ستارهی شمالی همهی خانوادهی مرا در آینده هدایت خواهد کرد.»
گری مؤسس یک کمپانی سریالهای بلند و کارفرمای یک رسانهی اجتماعی است. او عاشق به واقعیت تبدیل کردن احساسات است. تمام سعی او این است که به انسانها نشان بدهد در این عصر اینترنت هیچ بهانهای برای انجام ندادن کارهایی که خوشحالمان میکند وجود ندارد.
۱۱. جاستین ماسک (Justine Musk)
«هدف از زندگی ترویج استعدادها و موهبتهای خود و تلاش برای کسب دانش درونی و ارتقا روحتان در تمام مدت عمر است: این هدف، چیزی است که شما زمانی و در جایی انجامش میدهید و ماهیت شما را نمایان میکند. این خدمتی است که دیگران به شما میکنند. مراقبت از خودتان در واقع مراقبت از جهان است.»
کسی که زندگی را اینگونه میبیند، شخصی است که تصادف اتومبیل او را بیدار کرد. وقتی ۸ سال از زندگی مشترکش با کارآفرین برجسته، ایلان ماسک گذشت، او حس کرد که نقش او فقط یک همسر خوشگل و جذاب در حاشیه است. پس تصمیم گرفت در سایهی همسر موفقش نماند و خودش رهبر داستان زندگی خود باشد و امروز او یک نویسندهی با استعداد، قدرتمند و پرشور است.
۱۲. الکس بلک ول (Alex Blackwell)
«هدف از زندگی عشق ورزیدن بدون توقع و رسیدن به این باور است که شما همیشه شایستهی دریافت عشق هستید.»
الکس در آستانهی طلاق دریافت که باید تغییرات اساسی در زندگی خود ایجاد کند. هر چند او نتوانسته بود ازدواجش را نجات دهد (و آن را تبدیل به یک چیز خوشحالکننده کند)، اما تصمیم گرفت تجربیاتش را در اختیار دیگران قرار بدهد. او در وبلاگ خودش، آشکارا و صادقانه تجربیات سفرهایش برای ایجاد تغییرات مثبت در را زندگی با دیگران به اشتراک میگذارد.
۱۳. ویل مایکل (Will Mitchel)
«هدف از زندگی، خودشکوفایی است؛ شکل دادن جهان در نگاهمان از طریق دستیابی به آنچه پتانسیل واقعی ماست.»
ویل از ۱۲ سالگی و از زمانی که مدرسه میرفت کسب وکار خود را ساخت، او یک کارآفرین اینترنتی است و هم اکنون با بهترین دوستش، کایل اشنرودر، «بروس استارتآپ» را با هدف کمک به کاریابی و ساختن کسب و کار موفق برای افراد راهاندازی کرد. پیام اصلی این استارت آپ این است: شما نیازی به کار ندارید.
۱۴. جاشوا بیکر (Joshua Becker)
«هدف از زندگی، خدمت به دیگران است.»
چند سال پیش، جاشوا و خانوادهاش از شر بیش از ۷۰درصد از اموال و داراییهای خود خلاص شدند. آنها دریافته بودند چیزهای کمتر به معنای زندگی بیشتر است. حالا این معلم (گوروی) مینیمالیست به افراد در سادهتر کردن زندگیشان کمک میکند تا اجازه بدهند فضای بیشتری برای چیزهای واقعا مهمتر باز شود.
۱۵. لومینیتا ساویز (Luminita Saviuc)
«هدف از زندگی دوست داشتن حقیقی است.»
او کیست؟ لومینیتا در هدف خلاصه میشود. کلمات او که حاصل معرفت و حکمت هستند، مانند یک عصای جادویی قلب مردم سراسر جهان را لمس میکند. اگر هنوز او را نمیشناسید توصیه میکنم مقالهی محبوب او را با عنوان «۱۵ چیزی که برای شاد بودن باید ترکشان کنید» بخوانید که بیش از ۱/۲ میلیون بار در فیس بوک به اشتراک گذاشته شده است.
هدف از زندگی چیست؟ عشق… عشق حقیقی. به یک عاشق واقعی تبدیل شوید و آنگاه از خود پرتوهای عشق را به اطراف بتابانید. به کسانی که دوستتان دارند، عشق بورزید و همینطور به کسانیکه دوستتان ندارند! لازم نیست حتما سزاوار عشق ورزیدن باشند، باید عشق بورزید، چون این تنها چیزی است که میتوانید به دیگران ببخشید. به دنبال فرصت برای عشق ورزیدن باشید، بدون توجه به اینکه در کجا یا مشغول چه کاری هستید. شاید نتوانید به کسی کمک کنید، اما میتوانید یک عشق پرقدرت را بعد از چیزهایی که میبینید و انجام میدهید، حس کنید.
زندگی عشق است و عشق زندگی است، وقتی عشق بیشتری در رگهای ما جاری شد، تبدیل به نشاط بیشتر میشود، دید ما را روشنتر میکند و این وقتی سادهتر میشود که نه تنها به قلب و روحخودمان، بلکه به قلب و روح هر موجود زندهای که روی این سیاره زندگی میکند، متصل شویم.
در وهلهی اول ممکن است آدمها بسیار متفاوت از یکدیگر به نظر برسند، اما هستهی وجودی همهی ما یکسان است. هستهی وجودی همهما یکی است، همهی ما از یک مسیر عمیق و قدرتمند با یکدیگر در ارتباطیم. اساس هستهی وجودی ما یکسان است، همهی ما از یک نوع نژاد بشر هستیم.
هیچ جدایی به جز جدایی که در ذهن ما و از روی ترس از وابستگی شکل میگیرد، وجود ندارد. اگر اجازه بدهیم عشق به قلبمان بازگردد، همه با عشق یکی میشویم و زندگیمان از همان نقطه دوباره آغاز میشود، پس این خود ما هستیم که دنیای اطرافمان را میشناسیم و در نهایت درک میکنیم که ما در این جهان زندگی میکنیم و این جهان هم در ما خلاصه میشود… همهی ما یکی هستیم.
۱۶. برندان بیکر (Brendan Baker)
«هدف از زندگی ساختن چیزی متفاوت است، متفاوت و مثبت!»
برندان در جوانی در شغلش به موفقیت رسید. او خیلی زود دریافت، رسیدن به موفقیت لزوما رسیدن به شادمانی برابر با دیگران نیست. مفهومی که او به آن دست یافت باعث شد به دیگران در جهت منافعشان کمک کند.
این میتواند به معنای چیزی متفاوت در یک فرد، جامعه، محیط زیست یا کل جهان باشد. زندگی واقعی زمانی آغاز میشود که به هدف والاتری، فراتر از خودتان متصل میشوید.
سؤال بزرگی که در پاسخی ساده نهفته است
ممکن است هدف از زندگی، سؤال دشواری به نظر برسد (پدرم تنها کسی نیست که جواب این سؤال را نمیدانست). بسیاری از ما احتمالا زمان بیشتری را صرف فکر کردن به این پرسش خواهیم کرد.
اما با نگاهی به پاسخهای داده شده، می بینیم چندان هم پیچیده به نظر نمیرسد. خدمت به دیگران، عشق بیقید و شرط، تصور کردن و درک همهی پتانسیل وجودیمان. همهی اینها در یک چیز خلاصه میشود: احساس خوب!
وقتی خوب دربارهاش فکر کنیم، میبینیم چه چیزی بهتر از حس شور و شوق و داشتن هیجان در کل زندگی است؟ اینکه کسی را دوست داشته باشیم و بدانیم که او هم ما را دوست دارد؟ چه چیزی بهتر از حس زنده بودن، آزادی و پرانرژی بودن در تمام زندگی است؟
برای من، وجود هزاران هزار احساس خوب که در تمام مدت عمرم در این سیاره وجود دارد، دلیل خیلی خوبی برای زندگی است.