دوستان

۰۸ آذر ۱۳۸۵

کلاس

امروز تو کلاس حل تمرین یه تمرین در مورد مدیریت پروژه دادن , ما آسیاییها ,عموما خاورمیانه ایها و آفریقاییها ,عین گاو 45 دقیقه داشتیم به هم نگاه می کردیم. مثلا ما دانشجوی فوق لیسانسیم خیر سرمون. یارو لیسانس کامپیوتر داره هنوز اسم رشنال سوییت به گوشش نخورده , ولی این آلمانیا خصوصا کمک مدرساشون خوب بارشونه ها

البته اینو بگم که زمان نشون داده دو سال دیگه حداقل در مورد ایرانیا قضیه بر عکس می شه


۰۷ آذر ۱۳۸۵

۰۶ آذر ۱۳۸۵

اسپانیاییا

آقاما از دست این اسپانیاییا چی کارکنیم. پنج تا اردو رفتم اسم بنویسم همشون پربودن. واسه کاراموزی اومدن
اینجا , درس که ندارن , روی شیرازیام تو گردش کم کردن هیچ , مسوول اینتر نشنال کلوبم که فکر کنم اسپانیایه

بی جنبگی


بیستم هر ماه نشده اینترنتم رو تموم می کنم.
یه هفته اول اینقدرجنگولک بازی کردم که سوییچ شبکه رو بسته بودن.
تو این ماه اینقدر همبرگر خوردم که حالم ازش به هم می خوره.
اینجا همه فایلاشونو به اشتراک می گذارند. همون روز اول همه هاردمو پر کردم از فیلم.
اولش فکر می کردم پرینتر مجانیه , یه جستجو زدیم هر چی واسه پرینت داشتیم بردیم چاپ کنیم, بد فهمیدیم که از این خبرا نیست , خدا رو شکر وگرنه الان تمام خونه کاغذ بود.
البته الانم هست چون هر چی تبلیغ بود جمع می کردم , الان قیمت همه چیزو میدونم.
هر چی مربا و ماست و نوشیدنیو و سوپ بوده از انواع مختلف خوردم , البته چیزهایی مثل خامه , شیر ماست , شتر برنج ... هم تو پاچم رفته.
10 یورو دادیم کارت استخر هر هفته جونم بره استخرم نمی ره آخه مفتیه.
اتوبوسم که مفتیه , دیگه مونده که چون مفتیه تمام شهرو متر کنم.
از ترم بعد هم قراره قطار تا فرانکفورت مجانی بشه , فرانکفورت منتظر باش که واست نقشه کشیدم.

خلاصه هر چی به ما دادن که به فنا دادیم .....


۰۵ آذر ۱۳۸۵

What to do

In the past
90 % think what to do without result
10 % action

Now
90 % action
10 % think what to do with result

فرقو ببینید

تو ایران درسمو میخومدم,تفریحمو میکردم,کارمم میکردم و سفرمم میرفتم ولی اینجا خیلی هنر کنم یکیشو انجام بدم, اما یک تفاوت وجود داره که نه درسمم درس بود(شب امتحانی)ونه کارم کار بود(ماس مالی) و نه تفریحمون تفریح(پارک جمشیدیه) بود.

نمی دونم چی بگم

اینم از چیزای عجیب دیگه

اینم از چیزای عجیب دیگه

۲۸ آبان ۱۳۸۵

اوضاع خطرناکه

اوضاع خیلی خطرناک شده, دیگه وقت نمی کنم وب گردی کنم و سایتو آپدیت کنم.
اگه اینجوری ادامه بدم باید آخر ترم برگردم مملکت گل و بلبل.
چیزای عجیبی که در این مدت دیدم

  • بلند نشدن دانشجویان هنگام ورود استاد و کوبیدن روی میز در آخر کلاس به عنوان تشکر
  • گرفتن بینی وسط کلاس و یا حتی وسط غذا خوردن
  • در ماه اول فقط 1 لیتر آب خوردم
  • پرسیدن سوال به انگلیسی و شنیدن جواب به آلمانی و یا شنیدن اینکه اینجا آلمان است و ما آلمانی حرف می زنیم
  • خوردن گوشت نپخته با خون
  • برای هر چیز قانونی وجود دارد و پیش فرض اینست که آن را میدانید و به آن عمل می کنید
  • دانشجوی استاد بودن و ندیدن او حتی به مدت 1 ماه , همه ارتباطات از نوع الکترونیکی
  • یک روز رفیقت خیلی تحویلت میگیره و روزه بعد جواب سلامتو نمی ده
  • تنها راه رفتن و گوش دادن آهنگ در این شرایط با هدفن
  • دادو بیداد کردن مستا تو خیابون در آخر هفته
  • خیلی از آلمانیا میگن ما گوشت خوک نمی خوریم ولی تو سلف اولین نفر میان

۱۸ آبان ۱۳۸۵

۱۴ آبان ۱۳۸۵

۱۳ آبان ۱۳۸۵

My first Picture From my window with My new Camera

Persian Girl Omens of Hafez
Click on the picture to see the Galery

۱۱ آبان ۱۳۸۵

۱۰ آبان ۱۳۸۵