دوستان

۰۳ اردیبهشت ۱۳۸۶

بلاد کفر

اثر غرب زدگی












و اما چه لذتی داره در بلاد کفر آهنگ درخت ابی رو بندازی رو دیوار اتاقت














و اما اینجا در فرایبورگ بیشتر دروس بصورت مولتی مدیا ضبط می شه و بر روی اینترنت گذاشته می شه.
وبرنامه درسی بسیار منعطف می باشد و شما به هر درسی علاقه داشته باشی می تونی اون درس رو بگیری

یادم می افتد به اساتید بزرگ علم و صنعت که وقتی بهشون می گی استاد من تصویر پرژکتور رو نمی بینم , مونیتور رو تکون می دن و همیشه وقت اذان با دمپایی در دانشکده درحال وضو گرفتن هستند





















یادم به استاد بزرگ ناصر چاخان افتاد که آدرس میلش رو می داد و می گفت برین فایل رو دانلود کنید
naserchakhan@harvard.com


۰۱ اردیبهشت ۱۳۸۶

حق

در این چند ماهه تجربه نشان داده که اگر درمقابل آلمانی های کم بیاری و از خودت دفاع نکنی حقت رو نمی دن, مثلا شما سفارت می روید و طرف که معمولا خوشش می آید گیر بدهد به شما می گوید عکس شما خوب نیست و ممکن است وقتی وارد آلمان می شوید شما رو راه ندهند.
اگر بگویید آقا تورو خدا قبول کن , من از شهرستان اومدم , الان برم عکس بگیرم دیر می شه , هی خودتو به ننه مردگی بزنی طرف عمرا قبول نمی کنه.
ولی اگه مثلا بگید, من عکس دیگه ندارم و همینو بزنید مشکلی پیش اومد پای خودم شاید کارتو زودتر انجام بده
معمولا اینجا کسی برای کسی دلش نمی سوزه و همچنین برای رضای خدا هم کسی کاری انجام نمی ده , اگرم انجام می ده بدونید که وظیفه اش رو انجام داده و عاشق چشم و ابروی شما نیست
بدرود

۲۹ فروردین ۱۳۸۶

۲۷ فروردین ۱۳۸۶

Freiburg

دانشگامو عوض کردم , اومدم فرایبورگ
دانشگاه 550 سالشه



در جنوب غربی آلمان در جنگلهای سیاه آلمان به نام schwarzwald
خواهر خوانده اصفهانه و یک خیابان به نام اصفهان Esfahan-alle در فرایبورگ است و بالعکس
دویست هزار نفر جمعیت داره و سی هزار تا دانشجو
چسبیده به مرز سوییس و فرانسه ( تا پاریس15 یورو , علی مهمون نمی خوای )
اینجا همه دوچرخه دارن و یک رودخانه از تو شهر می گذره که بوسیله کانالهایی این آب به داخل شهر آورده شده
دنبال خونه می گردم , چند تا رو دیدم ولی هنوز هیچ کدوم درست نشده
تشکل های دانشجویی به نام studentenverbindung وجود دارد که با هم معمولا فعالیت های مذهبی و ورزشی انجام می دهند و معمولا کاتولیک هستند و امکانات بسیار خوب و خانه های خوبی دارند
ایرانیهای اینجام که خیلی کمکم کردن و همیشه مهمون نوازن و اطلاعات کاملی دارن

دانشگاه قبلی می گفت که مدرک ایران در برنامه ما نیست و به من دو تا درس پیش نیاز لیسانس داد ولی دانشگاه اینجا به من گفت نمی خواهد درسهای پیش بگذرونی و به بقیه گفتن این درسها computer science theory I , II رو باید بگذرونید.

یک اتاق هم پیدا کردم و سه شنبه می رم قرار دادشو ببندم , اگه درست شد در پست بعدی در مورد اون هم می نویسم



۲۵ فروردین ۱۳۸۶

Sleep

Both of them are sleeping , But there is a big difference's in wake up


۱۸ فروردین ۱۳۸۶

ایرانیان

خیلی از ماها دوست داریم یک شبه به همه آرزوهامون و هدفمون برسیم. دوست داریم یک شبه دکتر شیم , پولدار شیم,معروف بشیم , ولی سوال اینجاست که بعدش چی ....
بخوری و بخوابی ....
همه دوست دارن به یک مرحله از زندگی برسن که دیکه نخواهند کار کنند و زحمت بکشند ولی زندگی یعنی زحمت و فعالیت
لذت, در راه رسیدن به هدفه , خود هدف هم تا یک مدتی ولی بعدش نه
سکون انسان رو پیر می کنه مثل لجن , باید رو به جلو حرکت کرد مثل یک رودخونه

دغدغه های جوانهای امروزی مملکتمان مد , لباس , کلاس , داشتن ماشین , داشتن خانه ....
جوانهای همسنو سال خودم رو از لحاظ فهم و شعور و درک خیلی بیشتر از نسل قبلی قبول دارم. ولی یک چیزهاییش رو نه...
زود رنجیم , به فکر منافع خود هستیم و حاضر نیستیم یک قدم در راه دیگری بر داریم, خیلی وقتها تو مترو دیدیم که یک پیر مرد در حال مرگ وایستاده و چند تا جوان لات و الوات دارن تو سرو کله هم می زنن و میخندن.

کافی است یک نفر کوچکترین حرف بر خلاف ما بزند , سریع موضع می گیریم و اون رو دشمن خودمون می مودونیم. خیلی زود رنجیم و بخشش بلد نیستیم , جوانترین کشور دنیا هستیم ولی حضور جوانها رو احساس نمی کنیم.
نسل قبل جنگیدند , از جانشان گذشتند , شاید هر کدام دلیلی برای رفتن به جنگ داشتن.
آیا درست است ما بگوییم جو گیر شدن , خودشونو به کشتن دادند , خر شدن ....
آیا از خودتان ایراد گرفتن راحت نیست ...
چرا تو ایران همه غر می زنند , همه می نالند , هیچ کس خودشو خوشبخت نمی دونه و حتی حاضر نیست یک قدم در راه خوشبختی برداره...
می گین کار نیست , آیا روزنامه رو برداشتین زنگ بزنید این ورو اونور دنبال کار , یا اینکه چون بقیه می گویند کارنیست شما هم دست رو دست گذاشتن منتظر هستین ...
باید دست به کار شیم و بعضی رسومات چرتو از کشورمون پاک کنیم و بعضی دیگه رو زنده کنیم
دلیلی که اینو نوشتم بخاطر خواندن مطلب زیر بود , حتما بخونید

۱۵ فروردین ۱۳۸۶

پست بانک مثل بانک سپه

پست بانک مثل بانک سپه ( قدیمیه , کامپیوترم ندارن )
ببخشید , می تونین شما انگلیسی حرف بزنین ؟
نه , بعد من شروع می کردم دستو پا شکسته آلمانی حرف زدن

این بار
ببخشید , می تونین شما انگلیسی حرف بزنین ؟
نه ؟
همکاراتون چی ؟
نه ؟
شروع کردم باهش انگلیسی حرف زدن
نمی فهمید چی می گم
یعنی تو این بانک هیشکی نمی تونه انگلیسی حرف بزنه ؟
طرف بهش بر خورد , رفتش و از اون پشت با یک دختر اومد
حالا شد

۱۳ فروردین ۱۳۸۶

خلاصه اما مفصل

دیسکوکنارراه آهنه , مستا ریختن تو قطار ( 6 صبح )
ببخشید شما بلیط آخر هفته دارید ؟
بله ( 5 نفر می تونن با یک بلیط برن )
خانواده جلوییم در مورد ملوانان انگلیسی و ایرانی حرف می زنند
نمی دونید چه حالی می ده ابی گوش بدی و ایجا راه بری ( تنها )

















سوار قطار شهری بودم , وسط را گفت , ایستگاه آخر ( مگه تو آلمانم قطار خراب می شه ) , ولی نه انگار داستان اینه














برم یک جای خلوت , دو دقیقه بشینم















سلام پترا , می تونم شب بیام پیشتون ( 45 سالشه, متاهله )

فرداش تو بانک , ببخشید می خوام 600 یورو بریزم برای ثبت نام
فقط 500 تا می تونی بگیری , بقیشو باید دو ساعت صبر کنی تلفنی بفرستن
شارژرو نیوردم , موبایلم خاموش شد ( چقدرکارش داشتم )
همه بهم می خندن , یه سر تاپا خودمو نگاه کردم , بله , اقا کفتره ریده رو شونه سمت چپ
خدا کنه بعد از بانک ریده باشه , ولی به نظرمن( گل به روتون) تازه نمیومد
ساعت دو شد , ثبت نام تا 12 بود , رو در نوشته با رنگ قرمز فقط تا 12, در زدم ... ثبت نام شدم

رسیدم راه آهن , قطار داره می ره , بلیط نخریدم , پریدم تو , قطار دو طبقست , مامور رو دور زدم , پول ترنسفر بانک درومد
فوتبال دوستان ریختن تو قطار , امروز فوتباله , یادم اومد منم بلیط خریدم , رسیدم راه آهن , دیر شده بود , نمی رسیدم , رفتم خونه. نمی رم فوتبال , سگ خور ضرر
نه , می رم دم ورزشگاه پیداشون می کنم , اخه مگه می شه تو چهل هزار نفر؟















بازی کایزرسلاترن ( بهش میگن FCK فکر کنم یک U کم داره ) در حد تراکتور سازی تبریز بود, گل دوم روکه از دویسبورگ خورد به نشانه اعتراض ورزشگاه رو ترک کردم )

خوب برم پست امشبو آپلود کنم بگیرم بخوابم
این دیگه چیه ؟