اپیزود 1. اوایل که با زبان برنامه نویسی ASP.NET آشنا شده بودم برنامه کوچکی نوشتم برای فرستادن ایمیل به دیگران. این برنامه این امکان رو داشت که قسمت فرستنده رو خودت انتخاب کنی.
اپیزود2 . فرهاد نامی از رفقای ما دلبسته و معشوق دختری به نام شیرین بود . من هم با استفاده از این برنامه یک ایمیل عاشقانه از طرف شیرین به فرهاد خان حاوی کلمه های عشقولانه فرستادم و اینکه این عشق فرهاد به شیرین یک طرفه نیست.
اپیزود3. فرهاد جان ایمیل خود را باز می کند و در آن ایمیلی از طرف شیرین آمده که خبر از عشق شیرین به فرهاد میدهد و اینکه شیرین از عشق فرهاد شب و روز ندارد. فرهاد هم می داند که این آتیش از گور کسی بجز من در نمی آید و با تصور اینکه من ایمیلی شبیه ایمیل شیرین ساخته ام , ایمیل را به همان آدرس فرستنده جواب داده و هرچی فحش رکیک از گنجینه زبان فارسی و انگلیسی بلده نصیب من و خانوادم و دوست و آشنام میکنه و این ایمیل به آدرس شیرین فرستاده می شود.
اپیزود 4. فرهاد با چهرهای خمشگین به طرف من آمده و میگه خوب فحش خوردیا و من هم ازش پرسیدم که مگه ایمیل رو جواب دادی !! و در اینجا بود که دو زاری فرهاد افتاد که ایمیل به آدرس شیرین فرستاده شده و آه از ماتحت فرهاد بلندشد.
یک ضرب المثل معروف هست که میگه " آبی که زمین ریخته رو نمیشه جمع کرد"
بخاطر حفظ آبروی دوستم از مستعار فرهاد و شیرین استفاده کردم. این وسط فقط آبرو خودم رفت.
5 comments:
I remember that, It's veryyyyyyyyy funny.
salam. ma ham ke aslan nemidunim chi bood ghaziye :D
man ham ! az khandeh mordam !!
yadesh bekheir !
manam az in sutiya ziyad midam
dar har sorat age man be jaye Farhad bodam khafat mikardam!
ارسال یک نظر