بعد از گذاشتن کافه ماشین روی اجاق برقی و روشن کردن اجاق برقی و مذاب شدن کافه ماشین و در پی آن انفجار آن و 12 یورو ضرر, دیروز تجربه بس گرانبها کسب شد.
ساعت 10 کلاس داشتم و هوا بس بارانی بود که راهی کلاس شده وبخاطر دیر رسیدن همان جلو ردیف اول کنار چوبلباسی نشستم.
تا الان به این نکته توجه نکرده بودم که صندلی های کلاس در حالت عادی به سمت بالا هستند و برای نشستن روی آن باید آن را پایین آورد و نشست.
بعد از دقایقی , تصمیم گرفتم کاپشن خود را به چوب لباسی کنارم بگذارم , اندکی از روی صندلی بلند شده و کاپشن را اویزان کرده و دوباره نشستم البته با این تفاصیر که این بار هرچه پایین و پایین تررفتم به صندلی نرسیدیم و لحظاتی بعد خود را پخش زیر صندلی یافتم.
خودم تا چند دقیقه داشتم از خنده می ترکیدم , هیچ کدام از بچه ها ی یخ آلمانی بهم نخندیدن , تنها کسی که تا چند دقیقه نیشش باز بود یک دختر هندی بود.
البته دیروز در یک حراجی یک کافه ماشین که 20 یورو بود رو 5 یورو خریدم و جبران خسارت شد.
1 comments:
baba kheili khandidim
az in coffe makera yani gozashti ro bokhari :D
ip avaz mikoni , monfajer mikoni , dige kam kam dari alman o ba khak yeksan mikonia
ارسال یک نظر