خدايا! تو در آن بالا ، برقله الوهيت ،تنها چه ميكني؟
ابديت را بينيازمندي، بد چشم بهراهي، چگونه به پايان خواهيبرد؟
اي كه هستي از تو است ، تو خود براي كه هستي؟
چگونه هستي و نميپرستي؟
چگونه ميتوانم باور كنم كه پرستش در قلب كوچك من، پرستندهي خاكي و محتاج تو، از همهي آفرينش تو بزرگتر است ، خوبتر است و عزيزتر است؟
چگونه نميداني كه عبوديت از معبود بودن بهتر است؟
نميداني كه ما از تو خوشبختتريم؟
اي خداي بزرگ! تو كه به هر كار توانايي! چرا كسي را براي اينكه بدو عشق بورزي ، بپرستي ، بر دامنش به نياز چنگزني ، غرورت را بر قامت بلندش بشكني ، برايش باشي ، نميآفريني؟
اي تو كه به هر كار توانايي ، اي قادر متعال! چرا چنين نميكني؟
مگر غرورها را براي آن نميپروريم تا بر سر راه مسافري كه چشم به راه آمدنش هستيم قربانيكنيم؟
منبع دوست عزیزم امین
ابديت را بينيازمندي، بد چشم بهراهي، چگونه به پايان خواهيبرد؟
اي كه هستي از تو است ، تو خود براي كه هستي؟
چگونه هستي و نميپرستي؟
چگونه ميتوانم باور كنم كه پرستش در قلب كوچك من، پرستندهي خاكي و محتاج تو، از همهي آفرينش تو بزرگتر است ، خوبتر است و عزيزتر است؟
چگونه نميداني كه عبوديت از معبود بودن بهتر است؟
نميداني كه ما از تو خوشبختتريم؟
اي خداي بزرگ! تو كه به هر كار توانايي! چرا كسي را براي اينكه بدو عشق بورزي ، بپرستي ، بر دامنش به نياز چنگزني ، غرورت را بر قامت بلندش بشكني ، برايش باشي ، نميآفريني؟
اي تو كه به هر كار توانايي ، اي قادر متعال! چرا چنين نميكني؟
مگر غرورها را براي آن نميپروريم تا بر سر راه مسافري كه چشم به راه آمدنش هستيم قربانيكنيم؟
منبع دوست عزیزم امین
0 comments:
ارسال یک نظر